• امروز : یکشنبه - ۱۵ مهر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 6 October - 2024
1
گفت‌وگو با احمد نوبخت؛

«باپو»؛ بازآفرین گویش جمی در عصر نوآوری‌های زبانی/ فرهنگ بومی دستخوش آسیب گویش محلی

  • کد خبر : 8427
  • 28 شهریور 1403 - 9:09

به گزارش روابط عمومی شهرداری و شورای اسلامی شهر بهارستان به نقل از سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – الهام بهروزی: «باپو» نوشته عبدالحسین معصومی‌جمی، داستانی گویشی است که از بطن سرزمینی پر از راز و رمز و تخیلی سیال و خلاق متولد شده است. این کتاب روایتی از یک پدربزرگ با گویش جمی است که یکی از شنیدنی‌ترین و دیرینه‌ترین گویش‌های جنوبی است. این پدربزرگ مکتب‌ندیده و درس نیاموخته اما بر مبنای هم‌نشینی با افراد آگاه در مجالس روضه و دیگر محافل، باورهای عمیق و نگاه بصیری یافته است. از همین‌رو، در کهنسالی با تعریف کردن قصه‌ها و حکایت‌ها و پندهایی دلنشین به فردی دوست‌داشتنی در میان کودکان مبدل شده است.

این داستان گویشی ورای قصه جذابی که نگارنده آن برایش انتخاب کرده است، از نظر زبان‌شناسی بسیار حائز اهمیت است؛ چراکه این داستان با گویش جمی روایت شده است؛ گویشی که به‌دلیل توسعه تمدن صنعتی در جنوب استان بوشهر و به‌دنبال آن، ورود خانواده‌هایی مهاجر از هر قوم ایرانی با زبان و گویش مختلف به این شهر تاریخی در خطر فراموشی قرار گرفته است.

معصومی‌جمی با نوشتن این اثر با گویش بومی، گام بزرگی در راستای حفظ این میراث ارزنده زبانی نیاکان خود برداشت اما بی‌شک احمد نوبخت، زبان‌شناس و تاریخ‌پژوه جنوبی با تصحیح این کتاب بعد از درگذشت نویسنده آن، نقش شگرفی را در بازنمایی این اثر خواندنی و گویشی ایفا کرده است. نوبخت هدف خود را از تصحیح «باپو» بازشناسی این گویش به نسل‌های امروزی جم و تاکید بر کاربرد دوباره آن در مراودات و مکالمات روزانه‌شان دانسته است.

این جامعه‌پژوه و قوم‌شناس زبان‌دان بر این باور است که «بسیاری از واژه‌ها و اصطلاحاتی که معصومی جمی در «باپو» به کار برده، در دهه‌های ۲۰ و ۳۰ در میان اهالی جم رایج بوده، واژه‌هایی استوار و اصیل که متاسفانه با گذر زمان و میل زبان به نوشتن کم‌کم از مکالمات اهالی این اقلیم کنار گذاشته شده است. معصومی‌جمی اما با کار بردن تعمدی آن‌ها در این داستان جذاب، بار دیگر این واژه‌ها را در ذهن پدر و مادرهای جمی تداعی کرده است تا راهی برای بازآوری آن‌ها در مکالمات نسل امروزی بیابد.»

این دیدگاه احمد نوبخت زمینه‌ای شد تا با وی که به‌تازگی «باپو» را تصحیح و با همکاری نشر «سیوند» راهی بازار کتاب کرده، درباره این کتاب و اهمیت حفظ گویش‌های بومی از جمله جمی به گفت‌وگو بنشینیم. اینجا لازم است اشاره شود که نوبخت پیش از تصحیح باپو، مقالات علمی، تاریخی و جامعه‌شناختی متعددی را درباره تاریخ جم و جامعه‌شناسی این منطقه منتشر و در مجلات و نشریات علمی به زیور طبع آراسته کرده است. وی همچنین جلد اول و دوم «امین‌الاخبار» نوشته اشرف‌علی‌بن عنایت‌علی رضوی، «شرح حال عالمان و شاعران جم در عصر قاجار و پهلوی» تألیف حسین یوسفی‌جمی، «دیوان کامل آخوند کبگانی» به روایت و ثبت ملاعلی مرادجمی، «کلام‌الملوک محمدخان دشتی» و … را در طول سال‌های تصحیح کرده و مقدماتی را بر آنها نوشته است.

– «باپو» تازه‌ترین اثری است که شما ضمن نگارش مقدمه‌ای بر آن، به تصحیح این داستان جذاب و گویشی پرداخته‌اید؛ چطور شد که به فکر تصحیح این اثر معصومی‌جمی که از نویسندگان فقید و خوش‌ذوق جنوبی بود، افتادید؟

«باپو» نخستین داستان در دسترس به گویش جمی است. گویش جمی یکی از شاخه گویش‌های بوشهری است. این گویش‌ها از مجموعه گویش‌های نو ایران و از گروه گویش‌های جنوبی ایران محسوب می‌شوند و مختصات آوایی آن‌ها نشان می‌دهد که به شاخه زبان‌های جنوب غربی تعلق دارند. گویش‌های بوشهری به دو دسته شمالی و جنوبی تقسیم می‌شود؛ گویش‌های شمالی شامل دشتستانی، دیلمی و لیراوی و گناوه‌ای است و گویش‌های جنوبی که گویش بردستانی، گویش بوشهریوگویش جمی و گویش دشتی را در برمی‌گیرد.

گویش‌ها به‌دلیل آن‌که به‌طور اساسی بر پایه سنت شفاهی شکل گرفته و استمرار یافته‌اند، بنابراین در فرهنگ و آثار مکتوب کمتر رسوخ کرده‌اند. از این‌رو، سنت شفاهی و گویش‌ها با خطر فراموشی روبه‌رو است. بدیهی است یکی از راه‌های حفظ و نگهداشت گویش‌های محلی تولید محتوا با گویش بومی است.

داستان و قصه یکی از راه‌هایی است که می‌تواند از رو به زوال رفتن گونه‌های زبانی با گویشور کم مثل گویش جمی جلوگیری کند. «باپو» اثری است که در دهه هفتاد نوشته شده است؛ یعنی در دوره‌ای که مهاجرت ناشی از صنعتی‌شدن در جم آغاز می‌شود. امری که در در دهه‌های بعدی به شدت گسترش یافت. مهاجرت ناشی از صنعتی شدن از یک سو، مدرنیته و جهانی شدن از سوی دیگر سبب به خاموشی گراییدن گویش جمی شد. عبدالحسن معصومی‌جمی در زمانی به نوشتن این داستان می‌پردازد که خطر به محاق رفتن گویش جمی را احساس می‌کند و بر این اندیشه بوده که اگر این اثر نوشته نشود بخشی از هویت زبانی مردم جم با دگردیسی و تغییر روبه‌رو می‌شود. نگارنده به درستی دغدغه گویش کهن جمی داشته است؛ چراکه امروزه حتی واژه «باپو» نیز دیگر به طرز کم‌رنگی در بین مردم کاربرد دارد و واژه‌هایی چون آقا یا آغا جایگزین این واژه شده است.

– پس «باپو» بیش از اینکه یک داستان جذاب در جغرافیای جم باشد، اثری دغدغه‌مندانه در حفظ گویش جمی است! بنابراین ورای بعد محتوایی، از نگاه زبان‌شناسی بسیار حائز اهمیت است؛ این‌گونه نیست؟

بله، همان‌طور که اشاره کردید نگارنده کتاب «باپو» به طور مشخص در سال ۱۳۷۳ برای حفظ واژه‌ها و اصطلاحات جمی اقدام به نوشتن داستان پیش‌رو می‌کند. از این رو، این داستان که نخستین اثر در دسترس به گویش جمی است از دو بعد شایسته توجه و حایز اهمیت است: یکی به لحاظ زبانی یا شکل نوشتار و دیگر محتوا و فحوای کلام.

از دید من، گویش‌ها، لهجه‌ها و گونه‌های زبانی گنجینه‌ای محسوب می‌شوند که زبان پارسی یا معیار را می‌توانند با داشته‌های غنی و پرارزش در برابر هجمه سیل‌آسا و بنیان‌افکن دینای جدید یا مدرنیته کمک کنند. گونه‌های زبانی در ایران‎زمین هر یک، بخشی از فرهنگ و عناصر فرهنگی را از گذشته در خود جای داده و قدرت زایایی و زایش بسیار قوی و خیره‌کننده‌ای داشته‌اند که امروزه این قدرت باروری کمتر شده است؛ اما با همین قدرت کم به دلیل گنجینه زبانی ارزشمند به لحاظ واجی، آوایی، واژگانی و دستوری می‌توانند زبان معیار را معین باشند.

گویش‌ها، لهجه‌ها یا گونه‌های زبانی به‌دلیل اینکه بیشتر سنت ادبی آن شفاهی است، بنابراین امکان به محاق رفتن آن بسیار بالا است. از این‌رو، می‌توان با سرودن شعر و انتشار آن، گفتن قصه و داستان و نشر آن گویش‌های بومی را صاحب ادبیات مکتوب و از خطر انقراض آن جلوگیری کرد. امروزه به اندازه کافی به زبان معیار شعر و داستان سروده و گفته شده است؛ اما چند اثر به گویش‌های بومی انتشار یافته است!

– به نکته مهمی اشاره کردید. حال از دید شما نگارش داستان‌های بومی با گویش بومی چقدر می‌تواند برای مخاطب یا نسل امروزی خواندنی شود؟

بی‌شک فاصله‌گیری از بیان داستان و قصه به زبان معیار سبب لذت‌آفرینی و ابتهاج در خوانش و خواندن می‌شود. وقتی خوانش‌گر به زبان مادری سخن می‌شنود و قصه گوش می‌دهد به طرز شگفت‌انگیزی داستان در روح و ضمیر وی می‌نشیند و احساس مطبوع و خوشایندی به وی دست می‌دهد. احساسی که شاید با خوانش داستان به زبان معیار یا ملی کمتر به وی دست دهد. زبان مادری از آن‌جایی که در بیان احساس و عاطفه به‌طور واقعی و عمیق تاثیرگذار است، اگر این گونه‌های زبانی به عنوان قالب روایت انتخاب شوند، تاثیر شگفت‌انگیزی بر خواننده می‌گذارند و لحظه‌های فرحناک و دل‌انگیزی برای او می‌آفریند.

– مهم‌ترین چالشی که در این مسیر پیش روی نویسندگان وجود دارد، کدام است؟

مهم‌ترین چالش این است که گویش‌های بومی در سنت نوشتاری در میان گویشوران گسترش نیافته‌اند. گویشوران بیشتر بر اساس سنت شفاهی با همدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و به هنگام کتابت از زبان معیار یا زبان ملی بهره برده و می‌برند. بنابراین سنت مکتوب در میان گویش‌های بومی به شدت ضعیف است ولی برای اینکه بتوان به تقویت و فربه‌تر کردن سنت مکتوب در گویش‌ها کمک کرد، باید به کودکان افزون بر آموزش زبان گفتاری بومی، سنت مکتوب گویش بومی را نیز آموزش داد.

زبان‌آموزی در زمانی پس از یک سالگی شروع می‌شود و تا پنج سالگی به تقریب به حالت ثابت نزدیک می‌شود. نزدیک دو دهه است که گویشوران گویش بومی در شهرستان جم به طور فزانیده‌ای به کودکان خود گویش جمی را در سن زبان‌آموزی کمتر آموزش می‌دهند و گاه مطلقاً آموزش نمی‌دهند. مطالعات مقدماتی نشان می‌دهد که والدین فکر می‌کنند فرزندان‌شان در ارتباط برقرار کردن با غیربومیانی که به‌طور غیرمنتظره‌ای شهرستان جم را به عنوان زیست‌بوم خود انتخاب کرده‌اند، مشکل پیدا می‌کنند و ممکن است اعتماد به نفس لازم در مهارت کلامی نداشته باشند.

بنابراین خانواده‌ها به سرعت برق و باد از آموزش گویش جمی به کودکان خود فاصله گرفته‌اند و زبان معیار یا فارسی را از یک تا ۵ سالگی به فرزندان خویش آموزش می‌دهند و تلاش می‌کنند کودکان‌شان به ندرت با گویش بومی عجین شوند. در این میان کلاس‌های گوناگون آموزشی، مقاطع تحصیلی پیش‌دبستانی و مهد کودک‌ها هم باب میل این پدر و مادرهای جمی عمل کرده و بین زبان کودکان و گویش بومی آن‌ها فاصله سوال‌برانگیزی ایجاد کردند تا کودکان از همان آغاز به زبان معیار سخن بگویند و با همین وضعیت زبان‌آموزی را ادامه داده و به بالندگی رسیده و آماده پذیرفتن نقش‌های متنوع در جامعه شوند.

با تداوم این رویه در آینده بسیار نزدیک دیگر کسی به گویش بومی در زیست‌بوم جم سخن نخواهد گفت. وقوع این فاجعه فرهنگی چنان نزدیک است که خیلی نمی‌توان به انتظار آن نشست. حذف گونه‌های زبانی، حذف فرهنگ، تاریخ و هویت است. فرهنگی که ذره ذره شکل گرفته و هویت‌ساز بوده است. بی‌شک با آسیب دیدن لایه حفاظتی یا پوسته فرهنگی که همان گویش یا گونه زبانی بومی است، فرهنگ بومی به صورت شگرفی با چالش روبه‌رو می‌شود و از بین می‌رود.

– آیا می‌توان مدعی این شد که والدین جمی با برحذر داشتن بچه‌هایشان از یادگیری گویش جمی، زمینه‌ساز به محاق رفتن این گویش اصیل در دوره کنونی شده‌اند؟!

ببینید یکی از معیارهایی که می‌توان از طریق آن به این شناخت رسید که آیا «گویش جمی» الان به محاق رفته است یا خیر؟ خواندن داستان پرکشش و خواندنی «باپو» است. با خوانش این روایت می‌توان به نیکی به این پی برد که چه اندازه از دایره واژگان گویش جمی ما کاسته شده است. آزمونی است که خود هر شخص می‌تواند داور آن باشد. به جرات می‌گویم به عنوان کسی که بیش از سه دهه واژگان، اصطلاحات و عبارت‌های زیادی از گونه زبانی جمی جمع‌آوری کرده است با خواندن داستان «باپو» به این نتیجه رسیدم برخی از واژگان، اصطلاح‌ها، اصوات و عبارت‌ها دیگر در میان مردم رواج ندارد و اگر نسل‌های قبل از دهه بیست و سی نیز این واژگان و عبارت‌ها را به نیکی می‌دانند، امروزه دیگر به کار نمی‌برند؛ چون زمینه، بافت و بستر اجتماعی چنان تغییر کرده است که دیگر نیازی به کاربرد آن نمی‌بینند و حتی اگر به کار ببرند نیز فهم مشترک با دیگران صورت نمی‌پذیرد.

«باپو»؛ بازآفرین گویش جمی در عصر نوآوری‌های زبانی/ فرهنگ بومی دستخوش آسیب گویش محلی

– پس معصومی‌جمی با نگارش «باپو» حقیقتاً خدمت بزرگی به بازآفرینی و پاسداشت گویش جمی کرده است!

بله؛ نگارنده با انتخاب شکل زبانی؛ یعنی گویش جمی، خدمت شایان توجه‌ای به فرهنگ و تاریخ اقلیم جم کرده‌است؛ خدمتی که مردم جم در هر دوره تاریخی قدردان آن هستند و خواهند بود. نخستین‌ها هماره ویژگی‌های قابل ستایشی دارند و با توجه به اینکه تا پیش از این اثر، اثری منثور به گویش جمی به زیور طبع آراسته نشده است، بنابراین این اثر از این لحاظ پیشرو محسوب می‌شود و نقش بسیار اساسی در حفظ میراث زبانی ایفا می‌کند. بدیهی است این اثر در زمره آثار تاریخی ماندگار در فرهنگ و تاریخ جم قرار دارد و بر همه کنشگران جمی واجب است که با خویش‌کاری و اهتمام جدی به خوانش این اثر بپردازند و به دوستداران فرهنک و تاریخ این اقلیم معرفی کنند.

از دید من، نگارنده کتاب با انتخاب قالب و شکل و با استفاده از جای‌نام‌های جغرافیایی، آداب و رسوم، پوشش و کوشش مردم، غذاهای بومی، ابزارها و وسایل کشاورزی و عناصر فرهنگی این منطقه تاریخی که افسانه‌هایی هم دارد، در واقع به مستندسازی بخشی از فرهنگ بومی اقلیم جم اهتمام ورزیده است. در واقع، او با این کار عناصری از زیست‌بوم جم را مکتوب و مستند کرده است.

– طبق شنیده‌ها، «باپو» عنوانی است که در گویش جمی برای پدربزرگ استفاده می‌شود، این داستان هم ظاهراً قصه یک باپو را بیان می‌کند! درست است؟

بله، نگارنده در این داستان با انتخاب یک شخصیت محوری به نام «باپو»، دانای کهنسالی را به تصویر کشیده است که میزان فهم، درک و شناخت وی از زیست و زمانه خودش بر اساس سواد استوار نیست. باپو نزد هیچ معلم یا ملایی آموزش ندیده است. به مدرسه یا مکتب‌خانه نرفته است و هیچ زمان در کنار نوآموزان به آموزش دیدن نپرداخته است اما باپو بیشتر بر اساس ایمان نابی که دارد و از قلب بی‌ریا و پاکی که برخوردار است و بر اساس سخنان افراد آگاه و مشارکت در مجالس روضه‌خوانی توانسته به شناختی پیرامون زندگی و واقعیت‌های آن دست یابد.

معرفت و شناختی که باپو دارد، بر محور عقلی سلیم و شعوری عام شکل گرفته است و نوعی منطق آشکار در سخنان آن وجود دارد. لُب لباب سخنان باپو خداشناسی، کنش بر معیار قرآن، سنت و منش پیامبران الهی است. پرتکرارترین واژه در کلام باپوی این داستان، خداشناسی است؛ خداشناسی ساده و بی‌آلایش که می‌تواند به زیست شخص و دیگران کمک کند.قلب بزرگ باپو و مهربانی غیرقابل انکار و آشکار و رفتارهای مهرآمیز و پرمحبت وی سبب جذب کودکان به وی می‌شود.

– انتخاب این شخصیت تا چه اندازه نویسنده را در پیشبرد اهدافش از نگارش این داستان یاری داده است؟

نگارنده با انتخاب شخصیت باپو توانسته است اغلب هدف‌های خود را در نگارش از زبان «باپو» طرح کند. باپو فرد کهنسال، فرتوت و پیری است که دوره پادشاهی چندین شاه را از عصر قاجار تا پهلوی مشاهده کرده است، از این رو، فردی باتجربه و زمانه‌دیده به حساب می‌آید. در این داستان گویشی کودکان و نوجوانانی که در پی شنیدن مثل‌های عبرت‌آموز و سرشار از نکته‌های اخلاقی و جذاب و پرکشش هستند، شب‌ها به محل زندگی باپو می‌روند و با اشتیاق کامل و سعی زیاد به شنیدن مثل‌ها و داستان‌ها و روایت‌هایی که وی از زندگی گذشتگان بیان کند، روی می‌آورند. آنان چنان در گوش‌دادن و فراگیری علاقه، دلبستگی و اهتمام ورزیده که تا پاسی از شب نیز حاضر به دل‌کندن از باپو نبودند، حتی به هنگام حضور در مکتب‌خانه نیز تمام فکر و اندیشه خود را معطوف به شب شدن و حضور در سکونت‌گاه باپو میک‌ردند.

– داستان‌پردازی معصومی‌جمی در کدام قسمت «باپو» به اوج می‌رسد؟

اوج داستان‌پردازی معصومی در «باپو» به هنگام هبوط آدم و حوا از زمین رخ می‌دهد؛ جایی که آدم و حوا به دلیل استفاده از میوه ممنوعه به اجبار از جایگاهی که داشتند، مجبور به هبوط به زمین می‌شوند. به طرز جذاب و جالبی و در قالب گویش جمی نویسنده توانسته داستان و روایت خود را از این هبوط نقل کن. متن و فحوا در قالب، شکل و فرم گویشی چنان چفت و بست پیدا کرده است؛ گویی که نویسنده سال‌های سال به کار داستان‌نویسی و قصه‌گویی به گویش بومی اشتغال داشته است. به‌جز روایت هبوط آدم و حوا، تمثیل «هاسک» یا آسیاب‌دستی مثال دقیق، عینی و پرنکته‌ای است که معصومی به زیبایی مثال‌زدنی در اثر خود از آن بهره جسته است. به نظر می‌رسد این تمثیل نکته قابل تاملی است که نویسنده توانسته به طور شایسته‌ای در داستان باپو آن را طرح کند.

– «باپو» صرف اینکه یک داستان جذاب گویشی است، رویکرد انتقادی هم دارد، نظر شما در این باره چیست؟

نویسنده در این اثر نگاه انتقادی به روضه‌خوانان یا به اصطلاح ملّاهایی دارد که بر اساس کتاب مقدس مسلمانان، سنت اصیل و ناب پیامبر اسلام و روایت‌های صحیح و مبتنی بر گزاره‌های عقلی، روایت‌های خود را انتخاب نمی‌کنند. برخی از روضه‌خوانان و ملّاها در حادثه کربلا تحت تاثیر روایت‌های غیرواقعی، روایت‌های غیرعقلانی و ناصحیح را بیان می‌کنند. در این باره معصومی‌جمی با اشاره به اشعار عبدالجواد جودی خراسانی، از شاعران شیعه و مرثیه‌سرای قرن سیزدهم هجری قمری، دنبال آن است که روایت‌های افسانه‌آمیز و غیرواقعی را نقد کند و از سوی دیگر، شور و هیجان‌های موجود در مرثیه‌های جودی را می‌پسندد و از زبان باپو آن‌ها را واقعی و درست تلقی می‎‌کند.

معصومی‎‌جمی در این داستان به صورت پرچذبه و پرکشش رفتار فرزندان آدم و به‌طور کلی انسان را که به راهنمایی‌هایِ پیامبرانِ ارسال شده از سوی حضرت باری گوش فرا نمی‌دهند، پرداخته است و کنش انسان‌ها را مورد انتقاد قرار داده است و این‌که خداشناسی محور دعوت پیامبران محسوب می‌شود و پیامبران بابت این دعوت و رساندن پیام خداوند از مردم طلب مزدی نمی‌کنند اما عموم مردم کمتر به این پیام گوش فرا می‌دهند.

– دوره زمانی این داستان مربوط به کدام دوران می‌شود؟

گذشته‌ای که نویسنده داستان خود را در بستر آن سامان داده است مربوط به دوران قاجار و عصر پهلوی می‌شود؛ دوره‌هایی که جامعه نتواسته بود از نگاه ارباب رعیتی خارج شود. خوانین، روسا و شیوخ و از سوی دیگر قاضیان در آن عصر تسلط غیرقابل انکاری بر مردم جامعه داشتند.

از این روی، نویسنده در باپو، انتقادهایی به نوع نگاه سلطه‌مابانه خوانین، روسا و شیوخ و قاضیان داشته و این‌که این گروه‌ها چگونه توانستند بر جان، مال و ناموس مردم تسلط یابند و با لطایف‌الحیل بر همه چیز مردم و جامعه مستولی شوند؛ به گونه‌ای که مردم چاره‌ای نداشتند جز تحمل جور این افراد.

لینک کوتاه : http://baharestan-mun.ir/?p=8427

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.